بیماریـــــــــــــــــــــــت سختیـــــــــــــــــــــــ گرفته امــــــــــــــ...

 

بیمــاری سَختــی گرفتــــه ام

نامَشــ تنهایــی استـــ

دَرد عَجیبـــی دارد

مدامــ از درد بــه خودَمـــ مــی پیچَــم

 بــه سُـراغ هَـر طبیــبـی مــیروَم سَختــــ مــی گریــزَد

از دَستــ زَدنــ بــه آنــ از دَرمانَشـ !!!!

 گویــی تَرس دارَد از سرایَتــ اینــ ناشنـاختـــه

سُــرفـه کــه میکنَــم

تمامــ درد ها و غصـه هایَــم مـی پاشَــد روی دستمال

 اینـ لختــه لختـه ها خونــ نیستـ

ذَره ذره ی وجــودَمــ استــــ

نوازشَــم کنــــ

 نتــرس ....

 بــه خدا تنهایــَـم واگیــر نَدارد.... 

 

نمیـــــــــــــــــــــــــــتونیــــــــــــــ فراموششـــــــــــــــــــــ کنیـــــــــــــــــــ

شده بعضي وقتا يهو ديگه دوستش نداشته باشي؟ به خودت مي گي اصلاً واسه چي دوستش دارم؟ مگه کيه؟ مگه واسم چيکار کرده؟ مگه چي داره که از همه بهتر باشه؟ ... ... اصلاً من که خيلي از اون بهترم.... بعد به خودت مي خندي که اصلاً واسه چي اينقدر خودتو اذيت کردي؟ يهو، يه چيزي يادت مياد.... يه چيز ِ خيلي کوچيک.... يه خاطره.... يه حرف.... يه لبخند.... يه نگاه.... و بعد.... همين.... همين کافيه تا به خودت بياي و مطمئن بشي که نمي تــــــــــوني فراموشــــــش کني

نمیـــــــــــــــــــــــــــتونیــــــــــــــ فراموششـــــــــــــــــــــ کنیـــــــــــــــــــ

شده بعضي وقتا يهو ديگه دوستش نداشته باشي؟ به خودت مي گي اصلاً واسه چي دوستش دارم؟ مگه کيه؟ مگه واسم چيکار کرده؟ مگه چي داره که از همه بهتر باشه؟ ... ... اصلاً من که خيلي از اون بهترم.... بعد به خودت مي خندي که اصلاً واسه چي اينقدر خودتو اذيت کردي؟ يهو، يه چيزي يادت مياد.... يه چيز ِ خيلي کوچيک.... يه خاطره.... يه حرف.... يه لبخند.... يه نگاه.... و بعد.... همين.... همين کافيه تا به خودت بياي و مطمئن بشي که نمي تــــــــــوني فراموشــــــش کني

من دیگر کشش خداحافظی ندارم

هــرگــاه صـدای جـدیـدیــ سـلام مـی کنـد

تپــش قــلب مــی گیــرمـ !

مــن دیگــر کشـش خــدا حــافظــی نــدارمـ


مـــرا ببخـش

کــه جــوابــ ســلامــتــ را نــمی دهـــمـ !!...

من دیگر کشش خداحافظی ندارم

هــرگــاه صـدای جـدیـدیــ سـلام مـی کنـد

تپــش قــلب مــی گیــرمـ !

مــن دیگــر کشـش خــدا حــافظــی نــدارمـ


مـــرا ببخـش

کــه جــوابــ ســلامــتــ را نــمی دهـــمـ !!...

معادله چند مجهولی

شُده ام مُعادِلـﮧ ے چَند مَجهولــے

این روزـهـآ...

هـےچ کَس ...

اَز هیچ رآهـــے...

مَرا نمـــےفَهمَد !!!!

این روز ها.....

 
این روزها...دلم...اصرار دارد فریاد بزند ....!

اما ....من جلوی دهانش را ...میگیرم...!

وقتی میدانم کسی تمایلی به شنیدن صدایش ندارد ...!

این روزها من...
 
خدای سکوت شده ام ...!

خفقان گرفته ام....

تا...

آرامش اهالی ِ دنیا .... خط خطی نشود....!!!!

دله.....

ببـــیــــــن ..


این اسمش دلــــــه !


اگر قرار بــــــود بفهمه که فاصله یعنی چــــــــی ..


اگر قرار بــــــود بفهمــــه که نمیشــــه


... ... میشد مغــــــــز !


دلـــــه ..


نمی فهمــــــه … !


... خواستم اطلاع بدم 

http://img4up.com/up2/24187338058129884161.jpg

اینم عکس پسر خوشگل من

 عکشم خودم گرفتمااااااااااااا

همه باید بدانند.....

حـــــالا که ديگر دســـــتم به آغوشتـــــ نميرسد



و بوسيدنتـــــ موکولـــــ شده



به تمـــــامي روزهاي نيـــــامده...



حالا که هر چه دريـــــا و اقيانوس را



از نقشـــــه جهـــــان پاکـــــ کردي



مـــــبادا غرق شـــــوم در رويـــايتــــــ



بايـــــد اسمم را



در کتابـــــ گينس ثبتـــــ کنم



تا همـــــه بدانند



يکـــــ نفـــــر...



با ســـــنگين ترين بار دلتنگي روي شـــــانه هايش



تو را دوستـــــ ميداشتـــــ

او از همه چیز خبر دارد.....

آن زمانها کز نگاه خسته مرغان دريايي
وز سکوت ظلمت شبهاي تنهايي
و هنگامي که بي او جان من چون موجي از اندوه ميشد
قطره اشکي دواي درد من بود
اين زمان آن اشک هم پايان گرفته
وان دواي درد بي درمان هم
ماتمي ديگر گرفته
آسمان ميگريد امشب
ساز من مينالد امشب
او خبر دارد که ديگر اشک من ماتم گرفته
او خبر دارد که ديگر ناله ام پايان گرفته
او خبر دارد که ديگر ناله ام پايان گرفته

صبر کن................

صبر کن عشق تو تفسیر شود بعد برو ، یا دل از ماندن تو سیر شود بعد برو ، خواب دیدی که دل دست به دامان تو شد ، تو بمان خواب تو تعبیر شود بعد برو ، لحظه ای باد تو را خواند که با او بروی ، تو بمان تا به یقین دیر شود بعد برو ، صبر کن عشق زمینگیر شود بعد برو ، یا دل از دیده ی تو سیر شود بعد برو ، تو اگر کوچ کنی بغض خدا می شکند ، تو بمان گریه به زنجیر شود بعد برو .

دوست داشتن.....

برای یک لحظه فکر کردم واقعا برگشته ...

فکر میکردم خوابم ...

اون شب چنتا محکم زدم تو گوش خودم تا از خواب پاشم ، اما خواب نبودم...

اما الان معلوم شد خواب تو خواب بود ولی خیلی قشنگ بود ...

همین که صداشو شنیدم خیلی برام آرامبخش بود ...

اما تموم شد ...

نه صدای گرمش ... 

نه وجودش ...

نه محبتش ...

دیگه هیچی رو ندارم

من موندم با چنتا عکس و خاطره و یادگاری ...

 گلم شرمنده که اونی نبودم که میخواستی ....

 

خداجون ممنون ازت باز این خواب قشنگ رو برام فراهم کردی ....

خداجون دوست دارم اما کفر نباشه ، منو نفرستی جهنم ، ولی عشقمو یه کم بیشتر از تو دوست دارم.... 

 

نشکنـــــــــــــــــــــــــــــــــــ....

هیــــــــســـ


ســـکوت قلبــــــــم را نشــکنـــــ

میخواهـــم خــاطراتتــــــــــ را مــــرور کنمـــ

بیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تو بادبادکـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ عشقـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ را سقفــــــــــــــــــــــــــ سرمــــــــــــــــــــ کردمــــــــــــــــــــــــــــــــ تا تو را پیشــــــــــــــــــــــــــــ خود حســــــــــــــــــ کنمـــــــــــــــــــــــــــ!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

بی تو زیر باران تنهایی...

I Miss uou*

 

عشق

آسمان را که مینگرم عطر خیالت مجالم نمیدهد...
دوباره از نو بازمیگردم به سر سطر ...
آنجا که نام زیبای تو نگاشته شده است...
آنجا که نام من آغاز میشود...
آن لحظه که عشق می روید
و من در هوایش نفس میکشم...
فانوس ستاره ها را خاموش میکنم
و چهره ی مهتاب را در پشت ابرها پنهان میکنم ...
تا دستانم در دست های گرم تو جای دارد
چشم هایم را بر روی هر آنچه دیدنیست میبندم...
تصنیف عشق را برایت زمزمه میکنم....

بگذار.......فقط بگذار.......

بگذار سر به ســـ ــینه من تا که بشنوی

آهنگ اشتیاق دلی دردمند را

شاید که پیش ازین نپسندی به کار عشق

آزار این رمیده سر در کمند را

بگذار سر به سینه من تا بگویمت

اندوه چیست عشق کدامست غم کجاست

بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان

عمری است در هوای تو از آشیان جداست

دلتنگم آن چنان که اگر ببینمت به کام

خواهم که جاودانه بنالم به دامنت

شاید که جاودانه بمانی کنار من
ای نازنین که هیچ وفا نیست با منت

تو آسمان آبی آرام و روشنی

من چون کبوتری که پرم در هوای تو

یک شب ستاره های ترا دانه چین کنم

با اشک شرم خویش بریزم به پای تو

بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح

بگذار تا بنوشمت ای چشمه شراب

بیمار خنده های توام بیشتر بخند

خورشید آرزوی منی گرم تر بتاب

دوست داشتن.....

شعر و متن عاشقانه فوق العاده زیبا ...

حالا که دیگر دستم به آغوشت نمیرسد

و بوسیدنت موکول شده

به تمامی روزهای نیامده..

حالا که هر چه دریا و اقیانوس را

از نقشه جهان پاک کردی

مبادا غرق شوم در رویایت

باید اسمم را

در کتاب گینس ثبت کنم

تا همه بدانند

- یک نفر

با سنگین ترین بار دلتنگی

روی شانه هایش -

تو را دوست میداشت