عکس های عاشقانه-عکس های تنهایی-عکس های غم انگیز

قصه ی غم انگیز نه! غصّه ی دلگیریست؛

به خورشید غزل خوان نگاه می کنم و

می خوانم

ناز آفتابگردان را...

نمی پوشانم

دستان سرد تماشا و

با تمام توان دستان گرم نفس ها را می فشارم

می نشینم

به التماس دریای غروبی رنگ و

می بوسم

مروارید طلوعی رنگ را...

می بویم

باغچه ی نمناک و

در آغوش می گیرم

غنچه گل سرخ را...

می بینم

اشک باران را و

قد می کشم زیر سایه برگ نجیب

مرا ببخش

تقصیر من نیست

می خواهم ببینم،

امّا

امان از دست این

دنیای بی ذوق!

هر روز…

این عشق یکطرفه را طی میکنم…

یکبار هم تو گامی بدین سو بردار…

نترس…!

جریمه اش با من!


من ماندم و ۱۶ جلد

لغت نامه که هیچ کدام از واژهایش

مترادف “دلتنگی” نمیشود…

کاش دهخدا میدانست دلتنگی معنا ندارد!!

درد دارد…


همه ی عمرم را جمع می کنم
و برای دیدن تو
آماده می شوم
عجله کن
فرصت فکر کردن نیست
با همین یک نگاه

باید عاشق شویم …

از نبودنت گلایه ای نیست
تو مقصر نبودی ..
من عاشق نیستم …

وگرنه هزار و یک راه بود برای پایبند کردنت...