من آمده ام...
من آمده ام تا سخنی را بگویم و اکنون آن را می گویم.
اما اگر مرگ مرا باز دارد،"فردا" سخنم را خواهم گفت، زیرا "فردا"هیچ گاه در نوشتار جاودانگی رازی را ناگفته نخواهد گذاشت.
من آمده ام تا در شکوه مهر و روشنایی زیبایی که بازتاب های خداوند هستند،زندگی کنم.
من اینجا هستم، زندگی می کنم، و کسی نمی تواند مرا از پهنه ی زندگی به دیار بیگانگان باز کشد زیرا که من از راه سخنان زنده ام پس از مرگ نیز خواهم زیست.
اینجا آمدم تا برای همه و با همه باشم. وآنچه را که امروز در خلوت خویش انجام می دهم،"فردا"همگان باز خواهند تاباند.
و چیزی را که امروز با دل تنهای خود می گویم،"فردا" هزاران دل باز خواهند گفت.
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و دوم تیر ۱۳۹۰ ساعت 3:15 توسط دختر اردیبهشتی
|