باران عشق ؛ سكوت سنگين كه مي شود


يكتاي عاشقانه اي سر ميزند از او


تك زنبقي كه در ميان دشت لاله ها


باران كه مي بارد خدا در ميزند از او
[حالا تو اين سكوت سنگين را شكسته اي]



در فصل پاييزي كه در اين دشت لاله ها


تك زنبق يكتاي او تنها شكفته است


در او بهار است و شكفتن ؛ فصل زندگي


بي او خزان است و در او باران شنفته است:
[تصنيف عاشقانه ي باران عشق را]


باران كه مي بارد ، "خدا دلتنگ روي توست"


يعني تويي تك قطره ي تنهايي خدا


حالا كه تو شبنم شدي در كنج چشم او


ديگر نمي شود دلت از قلب او جدا


[حالا تويي تك زنبق تنهايي خدا]